آرشیو از دیدگاه شعرا

مطلع الانوار اینک صفحه‌ی گلزار شدصفحه‌ی گلزار اینک مطلع الانوار شدجلوه‌ی دلدار ظاهر از در و دیوار شداز در و دیوار ظاهر جلوه‌ی دلدار شدقم الا یا ایها الساقی ادر […]

ادامه ...

افتاده بود روی زمین خواهرش رسیدام المصائب آمد و بالا سرش رسید سر را به روی دامن زهرائی اش نهادیک کاسه آب دست امام غریب داد سر خود سرش که […]

ادامه ...

گر فلک واقف شدی از تلخی کام حسنآن چنان زهری کجا می ریخت در جام حسنجز نکویی از نکو چیزی نمی‌آید پدیدلاجرم خلق حسن ظاهر کند نام حسنخرقه‌ی طاهر مبین […]

ادامه ...

خورشید گرم ظهرهای آسمان هستیتا صبح تا شب تا سحر پیشم بمان هستی تو ممکن نا ممکنی های هر امکانیدر ناگهانِ نیستی ها ناگهان هستی تنها تو با زخم زبان […]

ادامه ...

سلام ما به غربت و حرم و صحن و سرای حسناهل عزا! گریه کنید همه با هـم به عزای حسن تو شمع هر انجمنی یا حسنچرا غـریب وطنـی یا حسن؟ […]

ادامه ...

فرخنده باد طلعت خوبت که در ازلببریده‌اند بر قد سروت قبای نازهر چند خاصان و برگزیدگان حضرت حق، جل و علا، در آفرینش از یک گوهرند و همه مجلای یک […]

ادامه ...

جمله ها داشته حرفی نزدن یعنی صبرسفره داری وسط رنج و محن یعنی صبر اولین آیه قرآن شما حا یا صادترجمه گشته بدین شکل حسن یعنی صبر ننوشتند چه گفتی […]

ادامه ...

یک پرتو نور ز کبریـا می آیداول پسر شیـر خدا می آید در نیمه ی ماه رمضان یک کودکبا نام قشنـگ مجتبی می آید

ادامه ...

در کجایی خواهر من بسته شد چشم تر منکن تماشا تا ببینی لحظه‌های آخر من از تو ممنونم من ای زهـر جفابعد عمری من شدم حـاجت روا تا قیـامت من […]

ادامه ...

دمید باز گل صبحدم به طرف چمنرمید شب ز جهان چون ز طرف باغ، زغنز پیش یار، به دیدار گل، به باغ شدمکه صبح بود و بهاران و روح من، […]

ادامه ...