آرشیو از دیدگاه شعرا

ماه من از تو ندیدم قمری زیباترنیست از نقش جمالت اثری زیباتر این یقینم شده در عالم هستی از تومادر دهر ندارد پسری زیباتر خبر آمدنت در بدنم روح دمیدبَه […]

ادامه ...

ظهور حلم حق، سبط پیمبرسرور جان زهرای مطهرعلی را وارث اورنگ شاهیحسن، آیینه‌ی حسن الهیشهی کز حلم او گاه تصورخرد غرق است در بحر تحیرهمانا کوه از آن گسترده دامنکه […]

ادامه ...

شده امشب شراب و می لازمدم افـطار بـر لـب صائم ساقی سفره ضیافت شدآنکه لـطفش به ما بود دائـم شده روشن دو چشم دنیا براولیـن یـوسف بنی هـاشم شک ندارم […]

ادامه ...

سبزپوش چمن باغ رسولحسن، آن سرو گلستان بتولجعده‌اش زهر چو در کام بریخترشته‌ی عمر وی از هم بگسیختنیمه شب جرعه‌ی آبی نوشیدز آتشین آب، دلش می جوشیدشعله‌ها، زهر به جانش […]

ادامه ...

داغ داری ، ولی جگر… ، ای وایذکر شبهات تا سحر … ، ای وای گریه کردی تمام کودکی اتیاد مادر ، پدر ، گذر … ، ای وای مادرت […]

ادامه ...

دوش بر گوشم رسید این مژده از جان آفرینمکاید از ره آن نگار دلنواز دلنشینم گفتم ای مه از کدامین آسمان باشی بگفتاشمس ایوان ولایت عروه الوثقای دینم نور چشم […]

ادامه ...

طومار جان جن و بشر پاره پاره گشتقرآن به چشم اهل نظر، پاره پاره گشتبی‌پرده چون به شر گروهی بشر نماصد پرده از حریم بشر پاره پاره گشتبر زد شبی […]

ادامه ...

چقدر خسته شده بال و پرت داره از حال میره چشمای ترتهوای مدینه بارونی شده سرفه ی بی امونت خونی شده نفسات تو سینه زندونی شده بزار اینجا به جای […]

ادامه ...

چشمان تو غرق خون و لب ها پر آهآتش به دلت شراره می‌زد ناگاه هر قطره ی خون روی لب تو می‌گفت:«لا یوم کیومک أباعبدالله»

ادامه ...