آرشیو دیدگاه های دیگران

در کتاب حلیه الاولیاء مرقوم است که رسول خدا حسن را بر دوش خویش سوار داشت «و قال من احبنی فلیحبه»فرمود آن کس که مرا دوست دارد واجب می کند […]

ادامه ...

ادامه ...

خبرت هست که در کوی وصالره به جایی نبرد قال و مقالعشق، این آینه‌ی پاک و زلالچلچراغی است فرا راه کمالگر دلی هست به جانان بسپارگنج حشمت به سلیمان بسپارنفسی […]

ادامه ...

باز هفت اختر به کار عالم‌آرایی شدندباز چار ارکان ز شش جانب تماشایی شدندباز مستوران خاک از گریه‌ی ابر بهارشاد و خندان سر برآوردند و هر جایی شدندباز نقاشان طبع […]

ادامه ...

اگر این لحظه ها ناگه ز شورت انگبین میشدتمام روزها سرشار از خلد برین میشد به پایان میرسید اندوه این گلهای پژمردهبهاری دست میافشاند، زاد العارفین میشد پر از عطر […]

ادامه ...

شب ولادت کریم آل استشب پریدن و شب وصال است شبی عجیب و لحظه های حسّاسشب برادر بزرگ عباس شب شکفتن دو غنچه لبشب تولد عزیز زینب شبی که هر […]

ادامه ...

ادامه ...

تا که به دل زد سپاه عشق شبیخونریخت شبی آبم از دو دیده، شبی خونعاشقم و زار و بیقرار و پریشانناله ز بیداد هجر چون نکنم، چون؟عاشقی آواره‌ی دیار فراقماز […]

ادامه ...

پس از جریان صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه، آن حضرت مورد ضربت شمشیر قرار گرفت.یکی از دوستان حضرت به نام زید بن وهبِ جَهنی حکایت می کند:در […]

ادامه ...