آرشیو از دیدگاه شعرا

نه هر کس شد مسلمان می توان گفتش که سلمان شدکز اول بایدش سلمان شد و آنگه مسلمان شدنه هر سنگ از بدخشان است، لعلش می توان گفتنبسی خون جگر […]

ادامه ...

امشب از جور فلک دلها پریشان می شودشهر یثرب سر به سر فریاد و افغان می شودمجتبی از کینه با زهر هلاهل شد شهیددیده‌ها در این مصیبت زار و گریان […]

ادامه ...

دفتر ایجاد چو روز ازلرفت به توشیح حق لم یزلدر کف قدرت قلم نور داشتدیده به دیباچه‌ی منشور داشتنام تو را دیده و ممهور کردنام تو را زینت منشور کردنادره […]

ادامه ...

دست حق در دامن خود گوهری پرورده استبیشه‌ی آزادگی، شیر نری پرورده استتا نماند از گهر آغوش نه دریا تهیباز اقیانوس هستی، گوهری پرورده استتا پس از او کعبه را […]

ادامه ...

ای رخ فرخنده‌ات خورشید ایوان جمالقامت نورانی‌ات، شمع شبستان خیالهدهد فرخنده فال طرف بامت جبرییلبلبل دستان سرای باغ اسلامت بلالگاه اعجاز کلام از لفظ گوهربار خویشداده‌ای صد ره فصیحان عرب […]

ادامه ...

ای جمال تو جلوه‌ی ازلیآیت کردگار لم یزلیای ز رخسار تو عیان خورشیداز جمالت گرفته جان خورشیدثمر شاخسار توحیدیعاشقان را چراغ امیدیچشم دلها به تو روشنعالم جان ز روی تو […]

ادامه ...

مطلع الانوار اینک صفحه‌ی گلزار شدصفحه‌ی گلزار اینک مطلع الانوار شدجلوه‌ی دلدار ظاهر از در و دیوار شداز در و دیوار ظاهر جلوه‌ی دلدار شدقم الا یا ایها الساقی ادر […]

ادامه ...

گر فلک واقف شدی از تلخی کام حسنآن چنان زهری کجا می ریخت در جام حسنجز نکویی از نکو چیزی نمی‌آید پدیدلاجرم خلق حسن ظاهر کند نام حسنخرقه‌ی طاهر مبین […]

ادامه ...

ایا صبا بگذر بر سر مزار حسنزهی شمیم تو چون خلق مشکبار حسنبه خاک خطه‌ی یثرب خرام تا بینیشکفته سنبل و گل از خط و عذار حسنچو شب ز مشعل […]

ادامه ...

ظهور حلم حق، سبط پیمبرسرور جان زهرای مطهرعلی را وارث اورنگ شاهیحسن، آیینه‌ی حسن الهیشهی کز حلم او گاه تصورخرد غرق است در بحر تحیرهمانا کوه از آن گسترده دامنکه […]

ادامه ...