آرشیو از دیدگاه شعرا

شده امشب شراب و می لازمدم افـطار بـر لـب صائم ساقی سفره ضیافت شدآنکه لـطفش به ما بود دائـم شده روشن دو چشم دنیا براولیـن یـوسف بنی هـاشم شک ندارم […]

ادامه ...

جمله ها داشته حرفی نزدن یعنی صبرسفره داری وسط رنج و محن یعنی صبر اولین آیه قرآن شما حا یا صادترجمه گشته بدین شکل حسن یعنی صبر ننوشتند چه گفتی […]

ادامه ...

مطلع الانوار اینک صفحه‌ی گلزار شدصفحه‌ی گلزار اینک مطلع الانوار شدجلوه‌ی دلدار ظاهر از در و دیوار شداز در و دیوار ظاهر جلوه‌ی دلدار شدقم الا یا ایها الساقی ادر […]

ادامه ...

عالم طفیل خاک کف پای مصطفیآدم رهین گوهر والای مصطفیبر فرق کاینات بود تاج و می سزدنعلین عرش قدر فلک‌سای مصطفیاز وحی اساس شرع چو بنهاد برفروختروی مهندس خرد از […]

ادامه ...

چقدر خسته شده بال و پرت داره از حال میره چشمای ترتهوای مدینه بارونی شده سرفه ی بی امونت خونی شده نفسات تو سینه زندونی شده بزار اینجا به جای […]

ادامه ...

هر که آشفته دل و سوخته جان همچو من استنکند میل چمن ور همه عالم چمن استهرگز از دل به تماشای گلستان نرودعالم اندر نظر غمزده بیت الحزن استنه هر […]

ادامه ...

از کوچه های شهر مدینهمردی عبور می کند آرام مردی که تا همیشه “کریم” ستمردی که شهره است به این نام این مرد آسمان و زمین راپیوند می دهد به […]

ادامه ...

منم که شهره به سرگشتگی به هر کویمفتاده در خم چوگان عشق چون گویمهوای گلشن فردوس برده از خاطرنسیم روح‌فزا خاک آن سر کویمچنان ز خویش تهی گشته‌ام ز جانان […]

ادامه ...

شد نیمه ماه و ماه من کامل گشترحمت ز مدینه بر سرم شامل گشت آمد حسن و کرامتش رویاییآری کرم از درگه او حاصل گشت

ادامه ...

به جای اشک فشانند خون دو دیده‌ی منیکی برای حسین و یکی برای حسنیکی ز سوده‌ی الماس، پاره پاره جگریکی ز خنجر خونخوار، چاک چاک بدنز سوز زهر یکی عارضش […]

ادامه ...