آرشیو از دیدگاه شعرا

نه هر کس شد مسلمان می توان گفتش که سلمان شدکز اول بایدش سلمان شد و آنگه مسلمان شدنه هر سنگ از بدخشان است، لعلش می توان گفتنبسی خون جگر […]

ادامه ...

زخم زخم دل گرفته التیامآمد از ره نیمه ماه صیام شور عشق امشب گرفته هر سریقدر گوهر می شناسد گوهری گوهر وقت است این قدرش بدانبر گدایی تا سحرگاهان بمان […]

ادامه ...

دست حق در دامن خود گوهری پرورده استبیشه‌ی آزادگی، شیر نری پرورده استتا نماند از گهر آغوش نه دریا تهیباز اقیانوس هستی، گوهری پرورده استتا پس از او کعبه را […]

ادامه ...

دوش این نغمه ز آسمان آمدکه حسن، آفتاب جان آمدباغ دین باز لاله‌پرور شدگل شکفت و به بوستان آمدسبط اکبر، سلیل پاک علینور زهرا، فروغ جان آمددر گلستان خرم توحیدارغوانی […]

ادامه ...

بارها از سفره اش با اینکه نان برداشتندروز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند مردم این شهرِ در ظاهر مسلمان، عاقبتبا صدای سکه دست از دینشان برداشتند بر سر همسایگانش […]

ادامه ...

دل پُر شرر شد ، عُمرَم بِسَر شدمن حَسَنَم عزیزِ زهرا تنهاترین سردارِ دنیا آشفته حالَم ، شِکسته بالَمخیمه زده خون در چشمانِ ترم سنگین شده از بارِ غصه سَرم […]

ادامه ...

برگزیده از کتاب آینه بردباری سروده هایی از شاعران در وصف امام حسن مجتبی نوشته آقای محمود عباس و شاهرخی مشفق کاشانی

ادامه ...

لاف در چنته نداریم؛ گدایی بلدیمهنر وصل نداریم؛جدایی بلدیم دیر و خانقاه کدام است، کرم خانه که هست؟بهتر از سفره ی تو بزم خدایی بلدیم؟ قسمش می دهم امروز “الهی […]

ادامه ...

ای سکوتت ملجـأ فریادهـا غربتت کی می رود از یادهابارش باران ز الطـاف شمـا تحت امرت ابرهـا و بادهـا فرش راهت بالهای جبرییـل خاک پایت تربت سجـادهـالا فتی الا حسن […]

ادامه ...