آرشیو از دیدگاه شعرا

باغ زهرا به گل روی حسن چون آراستنغمه‌ی شوق از افواج ملایک برخاستسبز پوشان چمن تا گل رویش دیدندسرخ گشتند ز خجلت که نه زیبا رخ ماستپسر فاطمه گر جلوه […]

ادامه ...

نیمه‌ی ماه مبارک چه طرب‌افزا بودکه ز حسن حسن آفاق، فضیلت‌زا بودرمضان آمد و در پانزدهش کرد طلوعآن مه چارده و مهر جهان‌آرا بوددر صفا و کرم و لطف و […]

ادامه ...

ادامه ...

کوله بار فرشته ها پر بود، از شب بی ستاره ی یک مردخانه می ساخت برسر خورشید، سایه های غریب این شبگرد راه می رفت روی بستر شب، آشنایی که […]

ادامه ...

دمید باز گل صبحدم به طرف چمنرمید شب ز جهان چون ز طرف باغ، زغنز پیش یار، به دیدار گل، به باغ شدمکه صبح بود و بهاران و روح من، […]

ادامه ...

یا رب امروز چرا خاطر خلق افسرده‌ستشیعیان را گل رخسار، چرا پژمرده‌ستدل اولاد علی از چه چنین آزرده‌ستبارالها! مگر امروز عزیزی مرده‌ستکه به هر برزن و کو، گشته عزاخانه به […]

ادامه ...

دوش این نغمه ز آسمان آمدکه حسن، آفتاب جان آمدباغ دین باز لاله‌پرور شدگل شکفت و به بوستان آمدسبط اکبر، سلیل پاک علینور زهرا، فروغ جان آمددر گلستان خرم توحیدارغوانی […]

ادامه ...

وای وای ، من کشته زهـر جفایموای وای ، می‌سوزد از سر تا بپایم جز غم نمی‌باشد حبیبم باشد اجل یار و طبیبمدر خانه خود هم غریبم واویلتا آه و […]

ادامه ...

حس خوبی ست که امشب به زبان آمده استدر تن عاطفه ام، باز توان آمده است به! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری!که در آن عطر خوش خوش نفسان […]

ادامه ...

چه سفره ای ، چه کرم خانه ای ، چه مهمانیچه میزبانی و چه روزی ِ فراوانی چه ازدحام عجیبی یقینا آقا نیست……گدایی درِ این خانه کار آسانی دخیل دست […]

ادامه ...